پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) صراحتاً فاطمه (علیها السلام) را سرور زنان اولین و آخرین ذکر می نمایند. اما نکته ای در این حدیث نبوی و احادیث مشابه دریافت می شود و آن اینست که اگر فاطمه (علیها السلام) برترین بانوی جهانیان است و در بین زنان از هر جهت، کسی دارای مقامی والاتر از او نیست، پس شناخت سراسر زندگانی و تمامی لحظات حیات او، از ارزش فوق العاده برخوردار می باشد. این کتاب به زندگی حضرت فاطمه(س) می پردازد.
برشی از کتاب :
موسی بن جعفر مرا حدیث باز گفت که پدرم جعفر مرا حدیث گفت که: پدرم محمد بن علی مرا حدیث گفت که پدرم علی بن الحسین مرا حدیث گفت که: پدرم حسین بن علی مرا حدیث گفت که پدرم علی بن ابی طالب که درود و سلام خداوندی شاملشان باد، مرا حدیث نمود که: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دست حسن و حسین را گرفت و فرمود: هر که مرا دوست بدارد و این دو و پدر و مادرشان را دوست بدارد در روز جزا با من و در مقام و درجه ام میباشد. مؤلف گوید: خطیب بغدادی در تاریخش می گوید: «ابو عبدالرحمن بن عبدالله می گوید: آنگاه که نصر بن علی این حدیث را نقل کرد، متوکل عباسی فرمان داد تا او را یکصد تازیانه بزنند. جعفر بن عبد الواحد به خلیفه گفت که این مرد از اهل سنت است و آنقدر در گفتار خود پای فشرد تا اینکه از زدن او دست شستند و به اشاره متوکل عباسی سهمیه بیت المالش را فزونتر نمودند. می گویم (خطیب بغدادی) : چون متوکل به رافضی بودن او مظنون بود فرمان زدن او را صادر نمود و به مجرد اطلاعش از اینکه او از اهل سنت است رهایش کرد.
در روایتی آمده است که اگر فاطمه «س»بر پیامبر داخل می شد، حضرت دستان او را به دست می گرفت و می بوسید و او را در مکانی که خود نشسته بود جای می داد، و اگر رسول خدا بر فاطمه وارد می شد او همین کار را با پدر انجام می داد. از ثوبان غلام رسول خدا نقل شده است که گفت: هرگاه پیامبر خدا آهنگ سفر می نمود، آخرین کسی را که به دیدارش می شتافت فاطمه «س» بود و چون از سفر باز می گشت نخستین کسی را که دیدار می نمود فاطمه «س» بود.
در بازگشت از یکی از غزوات، پیامبر چون به نزدیکی سرای فاطمه رسیدند ،مشاهده نمودند که پرده ای بر درب خانه آویخته و حسن و حسین دو دستبند نقره فام به دست دارند. پیامبر بدون آنکه داخل در سرای فاطمه گردند از همان راهی که آمده بودند بازگشتند. فاطمه چون این عمل را از پدر خود مشاهده نمود گمان برد که سبب عدم دخول همان پرده و دستبندها باشد؛ لذا پرده را از درب سرا پایین آورد و دو دستبند را در حالی که حسن و حسین گریه می نمودند از دستان آنها به در آورد و آنان را با همان حالت گریه به همراه دستبند و پرده به نزد پیامبر خدا فرستاد. پیامبر پرده و دو دستبند را گرفته تحویل ثوبان داد و فرمود: ای ثوبان اینها را برای بنی فلان که از ساکنین مدینه بودند – ببر و برای فاطمه گردنبندی از دندان گوسفند و دو دستبند از عاج خریداری کن همانا خوش ندارم که خاندانم از لذایذ دنیوی بهره مند شوند.
… ای ابوالحسن (ای علی) بدان که خداوند نور مرا آفرید، وی تسبیح گوی خداوند بزرگ بود و آنگاه آن را در یکی از درختان بهشتی به ودیعت سپرد آن درخت درخشید، هنگامی که پدرم وارد بهشت شد خداوند به آن حضرت الهام کرده و دستور داد که میوه آن درخت را بچین و در داخل دهان خود بچرخان، حضرت این کار را انجام داد و آنگاه خداوند مرا در صلب پدرم صلی الله علیه و آله و سلم به ودیعت سپرد و بعد به خدیجه منتقل کرد و او هم مرا بر زمین نهاد و من از آن نورم آن چه را که بوده و هست و هنوز نیامده است میدانم، ای ابوالحسن مومن به نور خدا مینگرد. (عوالم العلوم و المعارف ج7/11 )
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.