از کودکی تا سالهای مبارزات و پس از آن
صدای اذان در کتابخانهی آستان قدس رضوی از بلندگو پخش میشد، اما او به قدری غرق در مطالعه بود، که صدای اذان را نمیشنید. دقایقی از ظهر میگذشت و او متوجه گذر زمان نمیشد. این رفتار برای او تداعی رفتار پدر بود. او که ساعتها در کنار چراغ کوچکی تا پاسی از شب مینشست و بیآنکه متوجه زمان باشد غرق در مطالعه میشد.
شیفتگی او نسبت به کتابهای داستانی برمیگشت به شبهای زمستانی که مادربزرگ، قصههای باستانی و قرآنی را برای او و خواهر و برادرانش تعریف میکرد. هنوز آن قصهها در ذهنش زنده بودند.
اما تنها مادربزرگ مهربان نبود که با داستانهای بلند، شبهای زمستان را برایشان گرم و کوتاه میکرد، مادر نیز اهل تلاوت و تأمل در قرآن بود. به این ترتیب علی آقای خانهی کوچک آقا سید جواد خامنهای، داستان پیامبران، حضرت موسی(ع)، حضرت عیسی(ع)، حضرت ابراهیم(ع)، حضرت یعقوب(ع)، حضرت ایوب(ع) و داستانهای گوناگون قرآنی را از مادرش شنیده بود و در این زمینه همهی معلوماتش از پیامبران، برگرفته از همانهایی بود که مادر برایش گفته بود. البته فقط قصه نبود که از زبان مادر میشنید او ذوق ادبی را نیز اول بار با حفظ غزلیات حافظ، از مادر گرفت. آن زمان که کتاب حافظ با چاپ بمبئی را از روی طاقچه برمیداشت و با لحنی زیبا برای کودکانش غزل میخواند: «سحر چون خسرو خاور عَلم در کوهساران زد به دست مرحمت یارم در امیدواران زد» ۱۴/۱۱/۷۶ این فضا نیز در دوران نوجوانی و پس از آن، افقهای تازهای برای او گشود.
سید علی، نوجوان بود که خواندن رمان را آغاز کرد. علاقه او به تاریخ، ادبیات، شعر، قصه و رمان سبب شد تا در همان سنین کم و اوایل طلبگی، با وجود سنگینیِ دروس حوزه، خیلی از رمانهای معروف دنیا را در کنار کتب تاریخی و حدیثی بخواند. او رمان را از آن جهت دوست داشت که دنیا را نه از بالا که با تمام زوایایش به تصویر میکشید. جاذبه مطالعه رمان در حدی بود که کتابخانه آستان قدس نیز نمیتوانست کفاف اشتیاقش را بدهد. از سوی دیگر خانواده از عهده خرید آن همه کتاب بر نمیآمد. لذا تصمیم گرفت، از کتابفروشی محل، رمان جدید را از قرار شبی یک ریال، کرایه کند و برای اینکه کتاب امانی به شب دوم نکشد و مجبور نباشد یک ریال دیگر بپردازد، با هر سرعتی بود آن را تمام میکرد.(برگرفته از بیانات رهبر انقلاب اسلامی در ۱۴/۱۱/۱۳۷۶)
بدین ترتیب او از همان زمانی که تنها پانزده-شانزده سال داشت، با مهارتهای تندخوانی به صورت عملی آشنا شده بود.
تلاش او برای خواندن کتب مختلف و شرکت در جلسات قرائت قرآن و دروس حوزه و مطالعه احادیث و حفظ آنها، نشان میداد و از همان دوران نوجوانی، به ارزش دوران طلایی نوجوانی برای یادگیری دست یافته است: «دوران نوجوانی برای مطالعه و یاد گرفتن، دوره خیلی خوبیست. واقعاً یک دوره طلایی است و با هیچ دوران دیگری قابل مقایسه نیست.» ۱۴/۱۱/۱۳۷۶
فهم او از گنج عمر، تا جایی بود که حتی از کوچکترین فرصتها برای خواندن کتاب استفاده میکرد. خواندن چند جلد قطور از یک عنوان کتاب در اتوبوس یکی از آن موارد است. آن روزهای جوانی قبل از انقلاب، چند روزى براى انجام کارى از مشهد به تهران آمده بود. وضعیت و فضاى اتوبوسهاى آن روزگار براى فردی همچون او بسیار آزار دهنده بود. دلش مىخواست سرش پایین باشد و خواندن کتاب در چنین وضعیتى بهترین کاری بود که میتوانست انجام دهد. (برگرفته از بیانات ۲۲/۰۲/۱۳۷۵)