شیطان آشنای ناشناخته
بنا داریم در این بحث، سری به لشکر یزیدی بزنیم و شخصیت یزیدی را نه تحت عنوان شخص یزید و یارانش، بلکه در جریانی که کل يوم و کل أرض” در نظام ناسوتی جاری است، بررسی کنیم. وقتی جریان جنگ در کربلا با قساوت و بی رحمی دشمن پیش رفت، یاران امام حسین ع همه شهید شدند و امام، تنها ماندند. لذا برای وداع با امام سجاد علی این بازمانده ولايت، به خیمه ایشان رفتند. امام سجاد و پرسیدند: «کار شما با این قوم به کجا رسید؟» و حضرت در جواب، این آیه را تلاوت کردند:
استحوذ عليهم الشيطان فأنساهم ذكر الله أولک حزب الشيطان….” شیطان بر آنان چیره شد، پس خدا را از یادشان برد؛ آنان حزب شیطان اند آیه می گوید آنان یاد خدا را فراموش کردند. پس کافر و منافق نبودند که ابتدا باطل را انتخاب کرده باشند؛ بلکه این استیلای خاص شیطان مربوط به کسانی است که قدم در راه حق گذاشته اند، ولی در دام شیطان گرفتار می شوند، مثل کوفیان که اسلام و ایمان را انتخاب کرده و حق راج زیبا شناخته بودند که امام خود را دعوت کردند تا بیاید و باطل را از بین ببرد اما کارشان به جایی رسید که به دلیل حاکمیت شیطان، خود را حق و امام باطل دیدند و لذا کمر به قتل او بستندا همان کاری که ابن ملجم بانصد قربت کرد، با کاری که همسر امام حسن علیه برای نجات دین انجام داد
استحواذ یعنی شیطان چنان در درون انسان حاکمیت پیدا کندی تشخیص حق و باطل، مشکل شود، حق از یاد برود و روزنه ای برای تشخیص باطل نماند. آنجاست که انسان، حق را باطل و باطل را حق می بیند و به جایی می رسد که با اعتقاد به اسلام و محبت امام، حزب شیطان میشود و به خسران ابدی گرفتار می گردد. این اوج خطر است.
حال آیا این خطر جدی، ما را هم تهدید نمی کند؟ آیا نباید بدانیم حضورش در کربلا چگونه بود که آن جمعیت را به چنان عاقبتی دچار کرد؟ نباید از خود بپرسیم: شیطانی که مدام او را لعن می کنیم، چین و کجاست؟ چرا این همه با او بیگانه ایم؟ یادمان باشدا بدون شناخت دشمن درونی، هر چه با دشمن بیرونی بجنگیم، پیروز نمی شویم.
در مفاتیح الجنان آمده که از امام رضا نقل است: حضرت رسول بانه در روز اول محرم که آغاز سال قمری است، دو رکعت نماز میگزارد و سپس دست ها را بلند می کرد و این دعا را سه بار می خواند
پروردگارا، نور معبود قديم من و این مسائل جدید است و عصمت در برابر شیطان و قدرت در برابر این نفس اماره را می خواهم و نیز اشبيل به آنچه مرا به تو نزدیک می کند، ای کریم
إله قدیم، به ذات حق اشاره می کند که بوده، هست و خواهد بود و برای او زمان پیشینی که نبوده یا زمان پسینی که به وجود آمده باشد، معنا ندارد. كل هستی و جلوات خدا یعنی مراتب ظهور حق هم همین اند و آغاز و انجامشان یکی است؛ چه در جبروت، چه ملکوت و چه ناسوت. اما فعل
جلوات، حادث است، نه قدیم؛ و بر این اساس، فعل ما هر لحظه جدید است، اما باقی به بقای آن قدیم؛ یعنی صورتش در زمان از بین می رود، ولی اثرش در وجودمان می ماند و تا ابدیت همواره با ماست.
این همان حقیقتی است که امام رضا به آن اشاره کرده و می فرمایند:
هیچ کس عملی انجام نمی دهد، مگر اینکه خداوند آن را به او بر می گرداند؛ اگر خیر باشد، خیر بر می گردد و اگر شر باشد، شر یعنی آثار کارهای ما حتی پلک زدن با یک خیال خاطره کوتاه می ماند …………
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.