چیمو کوچولو
خواهرم صداکشی میکند: «آ – سِ – مان »
من میگویم: آبی!
مادرم داد میزند: آسمان هنوز ابره؟ آفتاب نیامده لباسها را ببرم پهن کنم؟
پدرم هرگز وقت نمیکند به آسمان نگاه کند، از بس که روی زمین کار دارد.
خواهر بزرگم همیشه سرش در کتاب است. آسمان در این کتاب چه کار دارد؟
خواهر کوچکم کلاس اوّل است، من شاعرم، مادرم خانه دار، آن یکی خواهرم دانشجوی ادبیات و پدرم کارگر.ما چند آسمان داریم. آسمان برای خواهرم سه بخش
است. برای من آبیه، برای مادرم هوایی برای خشک کردن لباسها! برای خواهرم آسمان یک کلمهی خوش قافیه است.
به گمانم توی خونهی ما فقط پدرم هیچ گاه، وقت نکرده خوب به آسمان نگاه کند. آخه بابام همیشه سرش به کارخودشه و روی زمین کار میکنه.
9789642027149