آرزوی نبات کوچولو
مریم خانم و آقا مهدی دل شان یک بچه می خواست.آنها آرزو داشتند به زودی خدا به آنها یک کودک قشنگ بدهد.آرزوی آنها به دنیا آمد و اسمش را نبات گذاشتند.نبات کم کم رشد کرد و بزرگ شد و آرزوهایش هم بزرگتر شدند.آرزوها معنای زندگی انسان ها را می سازند و ما نیز آرزوهای جدید را.
بخشی از کتاب آرزوی نبات کوچولو:
یک روز مامان نبات کیک می پخت.نبات به کمکش رفت.با هم یک کیک خوشمزه پختند.
نبات یک نکه از کیک را خورد.کیک آن قدر خوشمزه شده بود که نبات با هیجان به مامانش گفت:آرزو دارم وقتی بزرگ شدم یک کیک پز ماهر شوم.
مامانش بقیه کیک ها را در یخچال گذاشت و گفت:امید و آرزو آدم را همیشه شاد و سرحال نگه می دارد.
برای رسیدن به آرزویت یاد بگیر و تلاش کن،تو ماهرترین کیک پز دنیا می شوی.
نبات با خودش فکر کرد:امشب حتما توی خواب یک کیک پز ماهر می شوم.
9789642024377