آقاجان سلام (براي آشنايي كودكان با امام زمان (عج))
من«مهدی»ام؛
امام زمانِ شما؛ فرزند امام حسن عسکری (ع) و بانو نرجس.
نزدیک به دوازده قرن است که از دیدهها پنهان شدهام و برای در امان ماندن از شر دشمنان به صورت ناشناس در بین مردم زندگی میکنم.
در طول این مدّت که در غیبت به سر میبرم، کتابهای
زیادی دربارهام نوشته شده است.
حالا، همزمان با نیمه شعبان، روز تولّدم، یک کتاب خوب و خواندنی درباره من به چاپ رسیده که آب و هوای متفاوتی دارد. در این کتاب، کودکان با من حرف میزنند و پرسشهایی از من میپرسند و جواب آنها را نیز از خودِ من میشنوند. نام کتاب خیلی زیباست؛ «آقاجان! سلام»
برشی از متن کتاب :
آقا جان!
وقتی قیام میکنید آیا قدرت بدنی لازم برای رهبری نیروهای لشکر خود را خواهید داشت؟
آری با آن که هنگام قیام من قرنها از زمان تولدم گذشته است؛ اما به لطف خدا از قدرت و نیروی بسیاری برخوردار بوده و سربازانم را به آسانی فرماندهی خواهم کرد. در آن زمان خدا چنان نیرویی به من خواهد بخشید که اگر دستم را به سوی بزرگترین درختان دراز کنم می توانم آنان را از جای برکنم و اگر در کوهستانی باشم میتوانم با فریادم تمام صخره ها را به لرزه در آورم
آقا جان! مگر شما چه خطری برای حاکمان و پادشاهان داشتید که آنان می خواستند شما را شهید کنند؟
بعد از پیامبر ، حکومت بایستی به ما اهل بیت میرسید و مردم نیز رهبری و فرمان روایی ما را می پذیرفتند. این دستور خود حضرت محمد ص بود. برای همین حاکمان و پادشاهان همواره ما را رقیب حکومت و سلطنت خویش میدیدند. یعنی نگران بودند که مبادا مسلمانان به حمایت از ما برخیزند و حکومت را به ما بسپارند. پیامبر پیوسته مردم را به پیروی و اطاعت از ما فرامی خواند. گرچه تنها بعضی ها به این فرمان پیامبر عمل کردند؛ ولی همیشه این خطر برای حاکمان و پادشاهان بود که مردم آنان را کنار بزنند و ما را به جای آنان بنشانند. وحشت حکومت ها از ما دلیل دیگری هم داشت. بر اساس سخنان پیامبر همه می دانستند که سرانجام یکی از ما اهل بیت قیام خواهد کرد و ستمگران را از بین خواهد برد. در نتیجه حاکمان و پادشاهان همیشه از وجود ما اهل بیت احساس خطر می کردند.