از خلیج فارس تا خلیج فارس
امروز باز هم به ساحل
رفتیم. باران شدیدی
می بارید. دریا طوفانی بود.
مجبور شدیم سریع برگردیم
با خودم گفتم خدا کند دریایی که الآن بابا توی آن است آرام
باشد!
روزی که بابا گفت میخواهد برود با خوشحالی گفتم: «جانمی! کلی سوغاتی برایم می آوری!» ولی الآن اصلاً به سوغاتی فکر نمیکنم فقط دعا می کنم حال بابا خوب باشد و زودتر برگردد.
۲ فروردین ۱۴۰۲
عید امسال را از راه دور به بابا تبریک گفتیم
با با هم از هفت سینی که روی دنا درست کردند برایمان عکس فرستاد.
مامان گفت: «آن سر دنیا سمنو و سنجد از کجا پیدا کرده اند؟!» این روزها سر و صدای مرغهای دریایی زیاد میآید مامان می گوید: «فصل مهاجرتشان تمام شده دارند برمیگردند به سرزمین خودشان با خودم میگویم هر سفری یک روز تمام میشود.