اسرائیلیات در تفاسیر ادبی فارسی
موضوع اسرائیلیات را به عنوان جلوه ای از درون مایه های مشترک ادیان بزرگ آسمانی می بایست در بستر اختلاف انگیزی پیروان این ادیان ریشه یابی کرد و نه ماهیت خود دین
یکی از انحرافات مهم و دامنه دار در علوم مختلف اسلامی ، موضوع اسرائیلیات و روایات جعلی است که به اذعان بسیاری از دانشمندان عامل مهمی در گمراهی و کج فهمی از دین محسوب میشود
در این اثر تحقیقی تلاش میشود بر اساس موازین ثابت شده ی اسلامی اسرائیلیات نقد و بررسی و ارزشگذاری شود. همچنین عمده تلاش بر این است تا اسرائیلیات از دیدگاه معارف اسلامی کاویده شود و قلمرو تحقیق در این کاوش به شناسایی و نقد و بررسی اسرائیلیات و روایات جعلی در داستان پیامبران بر اساس آیات و روایات در تفاسیر ادبی فارسی محدود خواهد شد.
از آنجا که فهم دقیق مسأله مستلزم تصور واضح و شفافی از چیستی اسرائیلیات و روایات جعلی است بنابراین نخست باید به تعریفی از اسرائیلیات دست یافت و با توجه به اینکه این مفهوم یک اصطلاح در علم تفسیر و حدیث است برای این کار لازم است با تمرکز بر کلمات مصطلح و کاربردی میان دانشمندان تعریف دقیق آن را از کتابهای علوم تفسیر و حدیث به دست آورد. با توجه به آنکه بحث اسرائیلیات ابعاد دیگری از جمله مباحث تاریخی و دینی سایر ادیان و اقوام نیز میتواند داشته باشد بنابراین گذری به این مباحث خواهد شد.
بخشی از متن
شیوه های قصه پردازان
اساس و دستمایه ی اصلی قصه پردازان تخیل و اوهامی بود که در قالب داستانهای تاریخی و پند و اندرز مردمان را با آن فریب داده و با خود همراه می کردند. اینان حتی در این زمینه از سندسازی نیز غافل نبوده و با وارد کردن راویان تخیلی روایات خود را به پیامبر و ائمه و نسبت می دادند و گاه در پاسخ به اعتراض دیگران نسبت به این عملکرد خود به صراحت می گفتند که چنین سندی را برای آن حفظ کرده اند تا اگر بخواهند برای کار نیکی حدیثی بیاورند این سند را به آن ضمیمه کنند
قصه سرایان خود را دانشمندانی آگاه نسبت به همه ی امور نشان میدادند؛ به گونه ای که گویا از پاسخ دادن به هیچ پرسشی درمانده نیستند. ادعاها حاضر جوابیها و پاسخهای بی ربط آنان گاه بسیار شگفت انگیز بوده است. در کتاب اخبار و آثار ساختگی آمده است که افسانه سرایان سعی داشتند خود را به سان کسی نشان بدهند که بر همه چیز داناست و از جواب هیچ پرسشی فرونمی ماند آنان برای وصول به چنین هدفی از اظهار نظر در مورد هیچ رخدادی واهمه نداشتند؛ هر چند آن جواب و آن نظر وهم و خیالی بیش نباشد.
به عنوان مثال از یکی از اینان پرسیده شد که چرا عصفور (گنجشك) عصفور نامیده شده است؟ وی در پاسخ گفت برای اینکه عصی عصیان کرد و فرار کرد یکی دیگر از همین افسانه پردازان مدعی شد نام گوساله ای که بنی اسرائیل به پرستش آن پرداختند و همچنین نام گرگی که یوسف را خورد می داند یکی از حاضران به وی گفت اما گرگی یوسف را نخورد. او نیز بی درنگ گفت که وی اسم آن گرگی که یوسف را نخورد می داند!
آنان علاوه بر این خود را به چهره ی عابدان و زاهدان در می آوردند و بهصورت خود ماده ی زردرنگ می زدند تا چنین نشان دهند که عبادت آن ها را خسته و رنجور ساخته است. برخی از آنان در چشم های خود ماده ای می ریختند تا موجب ریزش اشک از دیدگان شود و….
در توصیف داستان پردازان و نمونه ای از خرافات آنان می توان گفت که این داستان سرایان زمانی که از بهشت و نعمتهای آن سخن رانده اند، حوریان آن را از جنس مشک و زعفران و نشیمنگاه آنان را به اندازه ی فرسنگ ها ذکر کرده اند.
درباره ی حضرت آدم او را چنان تصویر کرده اند که سرش به ابرها یا آسمان می سایید و این باعث ریزش موی سر او شد و چون به زمین هبوط کرد به خاطر جدایی از بهشت آن چنان گریست که اشکهایش به دریایی تبدیل شد و کشتی ها در آن به حرکت درآمد چهل شبانه روز سر به سجده گذاشت و می گریست تا جایی که از اشک چشم هایش سبزه رویید و آهی از نهادش برآمد که تمامی سبزه ها را خشک کرد !
یا درباره ی عصای حضرت موسی به گفته اند که مانند نخلی بلند بود که برقی خیره کننده داشت و…. که این سخنان همگی از ذهن خرافه پردازان سرچشمه گرفته و به تفاسیر نیز راه یافته و چهره ای خلاف واقع از مفاهیم قرآنی ارائه داده است.
بنابراین از آنجا که مهمترین آثار سوء قصه سرایان همانا عبارت از جعل حدیث و رواج «اسرائیلیات» است بخشی از اهداف قصه های قرآنی را باید پیرامون مبارزه با اساطیر و تحریفهای تاریخی جستجو کرد.