کتاب انقلاب ما مجموعه ای از داستان هایی است که همراه هر داستان، یک بازی با مفاهیم همان داستان آموزشی طراحی شده و در انتهای بازی اطلاعاتی راجع به دوران شاهنشاهی و آسیب ها و مشکلات مردم و …. آورده شده است که مفاهیم و موقعیت آن به بازی مربوط میشود .بعد از اینکه مربی و بچه ها داستان ابتدایی را خواندند، مربی بچه ها را به سمت بازی سوق میدهد.بازی را برای بچه ها توضیح داده و اجرا میکند.
روال معمول بازی ها طوری است که سوالات بسیاری را در ذهن بچه ها ایجاد کند.سپس مربی که داستان تاریخی عصر معاصر مربوط به بازی را از قبل خوانده ، با توجه به قصه ی اولیه و بازی انجام شده ، با کمک مسئله تاریخی روایت شده ، پاسخ سوالات بچه ها را میدهد و با ارتباط دادن بازی و واقعه ی مربوطه ی تاریخی حس افتخار به انقلاب را در آنها ایجاد می کند و علت اهمیت حفظ آن را بیان میکند . این کتاب کمک وافری به شناخت عمیق دلیل انقلاب کردن مردم و درک شرایط واقعی دوران شاهنشاهی، با کمک داستان و بازی همزمان می کند و با تکرار بازی ، آن مفاهیم در ذهن بچه ها تکرار شده و راحت تر پذیرای حقیقت انقلاب بزرگ مردم و تلاش برای حفظ و نگهداری از آن میشوند.
( این کتاب مناسب تمام مربیان پرورشی ،مربیان و معلمان دغدغه مند نوجوان ، مدیران مدارس و تمام افرادی که با نوجوان ها سر و کار دارند.)
در بخش زیر بخش هایی از کتاب را برای مطالعه و شناخت بیشتر شما عزیزان میگذاریم.
اوستا با داد و فریاد از در مغازه وارد شد. فریاد زد: چه کار کردی؟ بیچاره ام کردی دست و پا چلفتی!»
از داد و فریاد اوستا فروشنده های دیگر هم به داخل مغازه ریختند. الوارها را از روی بدن محمد برداشتند. محمد را که بیهوش و خونی روی زمین افتاده بود، بیرون کشیدند.
محمد به دلیل ضربه ای که به سرش وارد شده بود، یک هفته ای در بیمارستان بستری شد. روز آخر بستری اش بود و دکتر مرخصش کرده بود. محمد دستش را به لبه تخت گرفته بود تا تعادلش را حفظ کند و از شرم به زمین خیره شده بود از این که باعث زحمت مادر شده بود، احساس شرمندگی میکرد.بابا مجید که یک بغل کاغذ و پرونده و عکس رادیولوژی در دستش بود وارد اتاق شد.مادر پرسید: چه شد؟ تسویه کردی؟ بابا مجید گفت: هزینه ها خیلی بالاست. خیلی بیشتر از چیزی که فکر میکردم رفتم دفتر مددکاری مقداری تخفیف دادند و گفتند بقیه اش را هم با صاحب کار صحبت کنید تا بخشی از هزینه درمان را قبول کند. امروز میروم مغازه و باهاش صحبت میکنم
بعد دستش را زیر بغل محمد زد سر باندپیچی شده اش را بوسید و گفت: «اصلا فدای سرت.»
بعد از رساندن محمد به خانه بابا مجید به مغازه نجاری رفت اوستا با سمباده مشغول ساییدن تکه چوبی بود سرش را بالا آورد. جواب سلام بابا مجید را داد. بابا از هزینه های بیمارستان گفت و از اوستا خواست توی پرداخت هزینه های بیمارستان کمک کند. اوستا کاغذ سنباده را توی دستش مچاله کرد و با عصبانیت گفت: «مگر اینجا خیریه است آقا؟ چرا من باید پول بیمارستان بچه شما را بدهم؟ از سهل انگاری و سربه هوا بودن خودش بوده که آسیب دیده بابا مجید با من من گفته بالاخره بچه من توی مغازه شما کار می کرد و اینجا آسیب دیده. محیط کاری شما خطرناک بود. اگر دستگاه برشتان محافظ داشت یا الوارها را جای مناسبی می گذاشتید، این اتفاق نمی افتاد.»
اوستا با عصبانیت کاغذ سنباده مچاله شده را پرت کرد و با دست به در مغازه اشاره کرد و گفت: «بفرمایید آقا بفرمایید بیرون من که پسر شما را مجبور نکردم اینجا کار کند. از اول هم به او گفتم اینجا خیلی خطرناک است و باید حواسش باشد. من که ضامن سلامتی اش نبودم بفرمایید بیرون…
……+چرا بیرون نمی روی؟
محمد گفت: «حوصله ندارم!» بابا گفت: «بنشینی توی خانه که بی حوصله تر می شوی! فردا برو بیرون شاید بتوانی جای دیگری کار پیدا کنی برای باقی
تابستان حوصله ات سر نرود.»
محمد به پشتی تکیه داد و گفت سرکار؟ همین یک بار هم که رفتم بس است. بابا گفت: چرا؟ چطور مگر؟ خوب خطر ممکن است هر جایی باشد. تو و او اول کار قرار مدار گذاشته بودید؟»
محمد گفت: بله گفت اگر لازم بود روزهای تعطیلی هم باید بروم سر کار و اگر کار را خراب کردم خسارتش را خودم بدهم.
بابا گفت: «خب در این قرارداد هیچ حقی برای تو نبود؟» محمد گفت: «نه یعنی اصلا به آن فکر نکرده بودم؛ چون خوش حال بودم که کاری پیدا کرده ام.»
بابا گفت: «همیشه وقتی با کسی یا جایی قرار مدار میگذاری یا قراردادی امضا می کنی حواست باشد قرارداد یک طرفه نباشد، یعنی هم حق طرف مقابل در آن باشد…..
بخشی از مدل بازی مربوطه ….
بازیکنان به دو گروه تقسیم میشوند دو گروه سنگ کاغذ قیچی می کنند. گروه برنده قانون گذار مسابقه است و میتواند یک قانون تعیین کند. او میتواند در قانونی که تعیین می کند گروه مقابل را محدودتر کند و آزادی عمل بیشتری برای گروه خود قائل شود و…..
بخشی از قسمت تاریخی موبوط به داستان که توسط مربی خوانده میشود و باید برای دانش آموزان به زبان ساده بیان کند:
….. طبق این ،عهدنامه هر آمریکایی اعم از مستشار و خدمه اش که در ایران جرمی مرتکب می شد از محاکمه قضایی در ایران مصون بود و ایران به عنوان کشور میزبان هیچ گونه اختیاری برای اعتراض و محاکمه آنان نداشت و طبق قانون، وظیفه رسیدگی به تخلفات آنان به عهده دادگاه آمریکا بود؛ اما در عمل دولت و دادگاه آمریکا، خود را مقید به پیگیری تخلفات آمریکایی ها در ایران نمی دانستند…..
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.