برای مولا علی
بخشی از داستان:
بچه های بزرگتر با شادی با شدند برای فرشته ها دست تکان دادند و به طرف صف دویدند. بال توری با تعجب از بچه های کوچک تر پرسید شما چی؟ دوست ندارید به مولا علی جان قول بدهید؟»
بچه ها به هم نگاه کردند و گفتند: چرا خیلی ولی آن وقت چطوری کمکش کنیم ما که این قدر کوچکیم؟
بال طلا و بال توری کمی فکر کردند کمی با هم پچ پچ کردند.
بال طلا گفت: پیامبر و علی برای خدا می خواهند دنیا را بهتر و قشنگ تر کنند، مگرنه؟
بچه ها گفتند بله بال طلا ادامه داد: «خُب، پس هر کاری که خدا دوست دارد بکنید به مولا علی کمک میکنید چون دنیا را بهتر میکنید
بچه ها گفتند: «ما یک عالم کارهای خوب بلدیم که بکنیم.
بال توری گفت: «و هر کاری هم که خدا دوست ندارد نکنید.
بچه ها دیگر چیزی نگفتد و فقط سر تکان دادند و خندیدند.