تخم مرغ طلایی
بخشی از کتاب تخم مرغ طلایی
در این هنگام صدای زنگ مدرسه به گوش رسید.آقای معاون دستی به شانه ی سعید و مجید زد و گفت:«بچه های زرنگ و بازیگوش!زنگ خورد.سریع بروید سر کلاس و با هم دوست باشید.سعی کنید توی کارهای خوب زرنگ باشید و خوب فکر کنید.
سعید و مجید به هم نگاه کردند و لبخندی زدند و رفتند روی نیمکت خودشان نشستند.
این کتاب داستان، کودکان را به اندیشیدن و پیدا کردن راه حل مناسب کمک می کند.
9789642023462