جام جهانی در جوادیه
کتاب «جام جهانی در جوادیه» یه داستان باحال و پرهیجان از نویسنده معروف ایرانی، داوود امیریانه. این کتاب توی محله جوادیه تهران میگذره و برای نوجوانها یه انتخاب عالیه. این داستان ، داستان دو تا پسر به اسمهای «سیاوش» و «مهراده» که مثل خیلی از بچههای دیگه، تابستون رو دنبال سرگرمی میگردن. خب، تابستون که میشه همه دنبال یه کاری هستن که وقتشون رو پر کنن. این دو تا پسر، دنبال یه زمین فوتبال میگردن که بتونن با بچههای محله بازی کنن.
حالا اینجا اتفاقی پیش میاد که همه چیز تغییر میکنه! سیاوش و مهراد به طور تصادفی با یه پسر به اسم «الکس» آشنا میشن. الکس، پسر سفیر کاناداست که توی تهران زندگی میکنه و یه مشکلی داره: فارسی نمیدونه. سیاوش که خوب انگلیسی بلده، بهش کمک میکنه و فارسی یاد میده. از اونجا به بعد همه چیز جالبتر میشه!
الکس که متوجه میشه سیاوش قصد داره یه مسابقه فوتبال توی محله برگزار کنه، بهش پیشنهاد میده که بچههای سفارتهای مختلف هم بیان و توی این مسابقه شرکت کنن. به همین سادگی، قرار میشه بچههای سفارت کانادا تیمی تشکیل بدن و با بچههای محله رقابت کنن. اما کار به اینجا ختم نمیشه!
الکس، به لطف ارتباطهایی که با بچههای دیگه سفارتها داره، تیمهایی از کشورهای مختلف رو به مسابقه میاره. تیمهایی از برزیل، اسپانیا، آرژانتین، ایتالیا، ژاپن، چین، سوئیس و خیلی کشورهای دیگه وارد بازی میشن. از طرفی، بچههای افغان که توی محله جوادیه زندگی میکنن و کار میکنن هم یه تیم تشکیل میدن و میان. همه اینا دست به دست هم میدن و یه جام جهانی فوتبال درست میشه توی جوادیه، با حضور بچههایی از کشورهای مختلف.
توی این مسابقات، هر تیمی نماینده یه کشور میشه و همه با هم رقابت میکنن، اما نکته اینجاست که هیچ کدوم از این بچهها هیچ وقت تصور نمیکردن که یه مسابقه ساده میتونه این همه تحول به وجود بیاره. از اون طرف، مسابقه فقط محدود به فوتبال نیست، بلکه بچهها فرصت پیدا میکنن تا با فرهنگها و زبانهای مختلف آشنا بشن. این مسابقات بهشون یاد میده که در کنار تفاوتهاشون، میتونن با هم همکاری کنن و دوست بشن.
این داستان بیشتر از یه داستان فوتبالیه. این کتاب با همون حس و حال شاد و صمیمی، به ما یه پیغام خیلی مهم میده: هیچ وقت نباید تفاوتها رو مانع دوستیها و همکاریها دونست. این کتاب دربارهی اتحاد، همکاری و احترام به فرهنگهای مختلفه. بچههایی که هیچ وقت نمیتونستن تصور کنن با بچههای کشورهای دیگه دوست بشن، حالا با هم رقابت میکنن و در نهایت، یه چیزی خیلی بزرگتر از فوتبال به دست میارن.
یکی از جالبترین بخشهای این کتاب اینه که نویسنده سعی کرده تا فضای داستان رو به شکلی خیلی ساده و واقعی نشون بده. زندگی بچههای محله جوادیه، با تمام مشکلات و دل مشغولیهای روزمرهشون، به خوبی تصویر شده. این داستان خیلی نزدیک به واقعیت زندگی بچههاست، جوری که احساس میکنید این داستان توی خیابونهای محله خودتون میگذره.
در نهایت، «جام جهانی در جوادیه» بیشتر از یه کتاب ورزشی معمولیه. این داستان میخواد به شما یاد بده که در کنار رقابت، دوستی و همکاری هم میتونه یه جایگاه مهم داشته باشه. این کتاب نشون میده که حتی یه بازی ساده فوتبال میتونه تبدیل به یه فرصت برای برقراری ارتباط با آدمهای جدید از هر فرهنگی بشه و اینکه همیشه میشه از چیزهای ساده یه تجربه بزرگ ساخت.
این داستان به شما میگه که زندگی میتونه یه جام جهانی باشه، البته نه فقط با توپ فوتبال، بلکه با دوستیها، همدلیها و تجربههای جدید. پس اگر شما هم توی یه محله مثل جوادیه زندگی میکنید و دنبال یه سرگرمی باحال میگردید، شاید به اندازه این دو نوجوان، یه دنیای بزرگتر از یه بازی ساده بسازید!
قاچ کتاب:
_خب پسر های نا زنینم سیاوش فردا مرخص بشه دوست دارم هرچی میوه شیرینی تو یخچال هست چیزی جا نماند، مردش هستید؟
_ تا رشید هست غصه نخورید خب رشید جان حمله؟!