اثري است از يوتا ريشتر به ترجمه ي كتايون سلطاني و چاپ انتشارات افق. داستان دختربچه اي كه بعد از مدت ها دوستي خوب و قابل اعتماد به نام راينر پيدا مي كند. پسري كه به دليل داشتن پدر و مادر بد مجبور به تحمل قضاوتهاي بي رحمانه ي ديگران است و عاقبت همين داوري هاي غلط او را مرتكب خطايي بزرگ مي كند و دوستيشان را به هم مي زند.
مامان گفت:«پسرك بيچاره. آدم واقعا براي اين جور بچه ها متاثر مي شود. هميشه با سر و روي ژوليده ول مي گردد. مادرش كه اصلا بهش نمي رسد…»
بابا جواب داد: «چه جوري بهش برسد؟ آن زن كه خودش صبح تا شب گيج و خواب است. مايه ننگ است واقعا! من نمي فهمم اين ها چطوري توانستند توي اين ساختمان آپارتمان كرايه كنند. هرچه باشد اينجا محله ي آبرومندي است.»
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.