کنار مرد اسپانیایی سیزده شمش نقره قرار داشت که تقریبا چهارهزار دوکای اسپانیایی می ارزید. ما نمی خواستیم چرت او را پاره کنیم اما می خواستیم از بار سنگین نقره ها خلاصش کنیم. به همین خاطر کاری کردیم که دنباله ی خوابش را در دنیای بهتری ادامه دهد. بعد نقره هایش را برداشتیم که راستش را بخواهید متعلق به او هم نبود…
سرگذشت استعمار 2 (گرگ ها با چشم باز می خوابند)
ریال۱.۳۰۰.۰۰۰