فلو
فلو موچه ای کوچک که باید یک تصمیم درست بگیرد و مقابل عنکبوت های زورگویی که میخواهند همه جا را تصرف کنند و با قدرت پوشالی و داستان های دروغین خود همه ی موجودات ضعیف را با خود همراه کنند بایستد و از خود و دوستان و خانواده اش حمایت کند
این داستان به کودکان یاد می دهد که حتی اگر کسی توان بیشتری از آنها دارد نباید به آن شخص باج بدهند یا با او همراه شوند یا از آن بترسند و ….
همچنین انتخاب های مختلف در داستان مقابل کودک قرار دارد که با انتخاب هر کدام نتیجه آن را در یک صفحه ی مشخص شده میخواند.
بخشی از داستان:
برادر بزرگترم طینی ادامه داد: بله دقیقا فلو درست میگوید.
به سرعت بقیه برادرانم هم جلو آمدند و با صدای بلند گفتند: شما باید از اینجا بروید ما از شما خوشمان نمی آید.
شما هیچ وقت به دیگران احترام نمیگذارید حق دیگران را نادیده میگیرید. خودتان را صاحب همه چیز و همه کس میدانید.
عنكبوت ها کمی ترسیدند یکی از آنها با ترس گفت: «اصلا مهم نیست که شما از ما خوشتان بیاید یا نه همه طرفدار ما هستند. به زودی هر جایی که دلمان بخواهد خانه میسازیم بعد دست از کار کشیدند و از آنجا رفتند.
من خیلی از این اتفاق خوشحال شدم. چون دوباره قدرت فوق العاده ابر قهرمانی خودم را تجربه می کنم.درست وقتی دانه ها را برداشتیم تا به خانه برگردیم، هنی جلو آمد و از همه تشکر کرد و گفت: «فلو! واقعا کار مهمی کردی تو همراه برادرانت از ما دفاع کردید امیدوارم روزی بتوانم این کار شما را جبران کنم
من خیلی خوشحال بودم. درون قلبم آن نیروی ابرقهرمانی را حس میکردم و به خودم افتخار کردم من توانستم برای دیگران مفید و سودمند باشم.