قصه هايي از چهارده معصوم 3 (حضرت فاطمه،همراه با زندگي نامه)
(داستان هاي مذهبي،داستان 14 معصوم،گروه سني:ب،ج(7تا11سال)،تصويرگر:محمد صلواتيان،معرفي شده در كتاب نامه رشد آموزش و پرورش)
برشی از کتاب :
«غذای بهشتی»
بچه های فاطمه (س) گرسنه بودند اما در سفره ی فاطمه (س) غذایی نبود . ظهر علی (ع) به خانه رفت ، دید بچه ها بی حال نشسته اند.
علی (ع) پرسید: «چه شده؟»
فاطمه (س) گفت: « بچه ها گرسنه اند، دو روز است که غذایی نداریم.»
علی (ع) ناراحت شد. فوری از خانه بیرون رفت تا غذایی تهیه طرف کند. پیش یکی از آشناها رفته و یک دینار قرض گرفت. بعد به بازار رفت تا غذایی تهیه کند و خانه ببرد. در بین راه ناگهان مقداد را دید. او یکی از دوستان علی (ع) و پیامبر (ص) بود. یکی از مسلمان های فقیر مدینه ، مردی با ایمان و فداکار بود که همه ی وقتش را در راه کمک به پیامبر صرف میکرد . علی (ع) جلو رفت و پرسید: «در این جا چه چه میکنی؟ در کوچه ایستاده ای؟»
مقداد سرش را پایین انداخت علی (ع).
سؤالش را تکرار کرد
مقداد گفت: «بچه هایم گرسنه اند من هم چیزی ندارم که برایشان ببرم خجالت میکشم به خانه بروم.
علی (ع) ناراحت شد و گفت: من هم مثل تو برای تهیه ی غذا از خانه بیرون آمدم این یک دینار را که قرض کرده ام به تو میدهم…
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.