هشتمین لبخند خدا ( امام مهربانی ۱)
زندگینامه و دو داستان از زندگی امام رضا علیه السلام
داستان کتاب هشتمین لبخند خدا ماجرا زندگی حضرت رضا (ع) و ماجرای ولیعهدی و ظلم حکومت مامون و چگونگی شهات این عزیز را برای کودکان شرح می دهد. با زبان کودکان اجبار ولیعهدی و شهادت را بازگو می کند و شبهات ذهن آن ها را پاسخ می دهد.
برشی از کتاب:
امام را که گفته بود نماز را به شیوه ی جدش رسول خدا (ص) خواهد خواند میفهمیدند. سادگی امام و تواضعش در برابر خدا همان رفتاری بود که مسلمانان از پیامبر خود به یاد داشتند.
با دیدن رفتار امام مردم هم یکی یکی خم شدند و کفشهای خود را از پا درآوردند. کار به جایی رسید که حتی سربازان و فرماندهان نظامی که برای مراقبت مردم و جلوگیری از شورش به دنبال مردم آمده بودند نیز خم شدند و کفشهایشان را از پا درآوردند. حتی بعضی از آنها که چکمه های نظامی داشتند و باز کردن بند چکمه ها برایشان مشکل بود، بندها را با چاقو و خنجر میبریدند و چکمه هایشان را در راه رها می کردند و می رفتند.
کار که به اینجا رسید خبرچینان خلیفه برای او پیغام بردند که اگر امام به همین روش برای رفتن به نماز ادامه دهد حتماً مردم علیه خلیفه شورش میکنند. خلیفه بعد از شنیدن این خبر، دستور داد که جلوی راه امام را بگیرند و او را به خانه برگردانند.
به این ترتیب سربازان جلوی حرکت امام را گرفتند. بعد نماینده ای از طرف خلیفه پیش امام رفت و گفت: «خلیفه» پیغام داده اند که خواندن نماز در هوای گرم امروز ممکن است برای سلامتی شما ضرر داشته باشد. بنابراین بهتر است که از خواندن نماز صرف نظر کنید و به خانه برگردید.
امام در جواب او فرمود: من از اول هم راضی به این کار نبودم و به همین خاطر به خانه بر می گردم.» و به این ترتیب در میان تعجب مردم به خانه برگشت.