اثری است از سوزان فرانسیس به ترجمه اکبر حسن پور و چاپ انتشارات نودا. داستانی تخیلی، هیجان انگیز، جذاب و خواندنی از دایناسور کوچولویی به نام آرلو که از ساده ترین چیزها هم می ترسد و هر روز که از سنش می گذرد ترسش بیشتر و بیشتر می شود. تا اینکه یک روز تصمیم می گیرد با این احساس مقابله کند و مانند بقیه اعضای خانواده اش نشان خودش را داشته باشد؛ هرچند کار ساده ای نیست، اما شرایطی پیش می آید که او را ناچار می کند شجاع باشد…
بعضی وقت ها باید از پس ترست بربیای تا زیبایی های اون طرفش رو ببینی.
سپس پدر به آرامی دمش را روی چمن ها کشید و آن را به همه ی جهت ها حرکت داد. مثل یک معجزه، صدها کرم شب تاب از میان علف ها بلند شدند و نور زیبای زرد رنگشان را تاباندند. منظره ی بی نظیری بود!
آرلو حرف های پدرش را با خودش تکرار می کرد و تلاش کرد نصیحت پدرش را برای همیشه به ذهن بسپارد.
او می خواست آن ها را به یاد بیاورد؛ اما علاوه بر آن او می خواست قادر باشد که بتواند آن را انجام بدهد. او آرزو می کرد که کاش کمتر می ترسید، او آرزو داشت که بیشتر به پدرش شباهت داشت.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.